زندگی به مثابه یک اثر هنری
بنیان نهادن راه های زیستن یا سبک های زندگی صرفا موضوعی زیبایی شناختی نیست بلکه همان چیزی است که فوکو دربرابر اخلاقیات, اخلاق نامید.تفاوت اینجاست که اخلاقیات ما را به دسته ای از قواعد محدود کننده از جنسی خاص می رسانند, قواعدی که کنش ها ونیات را با قرار دادن آنها در ارتبا ط با ارزشهای متعالی( این خوب است این بد است..) مورد قضاوت قرار می دهند.اما اخلاق سلسله ای از قواعد اختیاری است که ما را در انجام آنچه می کنیم ,گفتن آنچه می گوییم و در ارتبلط با شیوه های زندگی مربوط به آن یاری می کند.ما چنین می گوییم و چنان می کنیم [اما] این گفتن یا عمل چه شیوه های زندگی را در بر دارد؟ چیز هایی هست که فقط با فرومایگی می توان کرد یا گفت, زندگی بر پایه نفرت, یا تلخی نسبت به زندگی. مواقعی این اتفاق تنها با یک ژست یا یک واژه می افتد. سبک زندگی نهفته در هر چیز است که ما را چنین یا چنان می کند. همان چیزی که اسپینوزا با مفهوم " حالت ها" بیانش کرده بود.. ما قادر به دیدن و گفت( به معنای به گزاره در آوردن) چه چیزهایی هستیم؟ اما اگر در اینجا یک اخلاق کامل در کار است, یک زیبایی شناسی تمام عیار نیز وجود دارد.. آفرینش یک امکان زندگی یا یک شیوه زیستن..
"گفت و گو با ژیل دلوز"
محمد هادی

"