اسدی  اسدی!   باز که کیفتو اینجا جاگذاشتی

.

اسدی!

چرا تخته سیاهو پاک نکردی  مگه نوبت تو نبود؟

.

زود باش اسدی!

الان در مدرسه بسته می شه    چرا کتابات خیسن؟

.

یه کم از آدامستو بهم میدی اسدی؟

.

اسدی!

باز که تو اینجایی 

  زنگ خورد!

.

 اسدی! اسدی!

تو هنوز بلد نیستی بند کفشاتو ببندی

تو هنوز بلد نیستی کسی عاشقت بشه

 

بخشی از یک ماجرا