نه خواب و نه بیدار
یه مریض دارم که روزی ۴ بار دیالیز می شه.. ۶ صبح. ۱۲ ظهر.۶ عصر و ۱۱ شب. یه دختر ۱۸ -۱۹ ساله است. نمی دونم چطور طاقت میاره.. بعضی وقتا با خودم میگم ما چقدر نا شکریم...
" شب
هر قطره اش باران بود بر پیشانی بینوایان
در تو
در من
در او
که نه خواب داشتیم و نه بیدار
عصیان
فورانی داشت چنان
که خورشید را در ذهن بود..."
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم مرداد ۱۳۸۶ ساعت توسط icarus
|
"