~~

صبح زود

به مغازه رفت

در حالی که لبخند می زد

و یک هفت تیر مرغوب خرید

فروشنده گفته بود: استثنایی ترین هفت تیر دنیاست

 

به دور دست رفت

شش پرنده سرگردان را هدف گرفت

در حالی که لبخند می زد

اما ناگهان متوجه شد

اسلحه مرغوبش

جای شش تیر بیشتر ندارد

پس به ناچار زنده ماند!

در حالی که دیگر لبخند نمی زد

 

خودمانیم

نشانه گیریش خوب بود

شش پرنده به زمین اضافه شده بود

و یک اسلحه به موزه